سلام به همگی امیدوارم شما هم مثل من حال دلتون عالی باشه🥰

از پست قبلیم چند تا اتفاق افتاده که میخوم تو این پست در موردشون صحبت کنم.

اول اینکه یکشنبه حضوری رفتم شرکت و جای همگی کلی بهم خوش گذشت و کلی کیف کردم و پروژه رو کلی پیش بردم. شیرینی استخدام شدن و اولین حقوق و … رو هم بعد از یکسال دادم به همکارا😁

کلی صحبت کردیم و انرژی گرفتیم و چیز میز یاد گرفتیم و …🥰

همون روز هم اومدن شرکت و از ما ویدیو گرفتن برای روز برنامه نویس و منم توش هستم که در آخر این پست میزارم براتون😁🥰

خب امروز هم که روز برنامه نویس هستش و کلی تبریک های فراوون توی لینکدین و بقیه شبکه های اجتماعی پر شده و یه چالشی هم منابع انسانی برای تستر ها(که روزشون چند روز پیش بود) و برنامه نویس ها ترتیب داده که برامون ایمیل شده ولی خب کلی کار میبره انجامش🤦‍♂️😂

😂😂😂😂

امروز جلسه ای که داشتیم این موضوع مطرح شد که متأسفانه سرعت رسیدن به اهداف تیمیمون کمی کند شده که قرار شد آخر این اسپرینت یه جلسه ی رترو داشته باشیم و در مورد مواردی که باعث شده و راه حل هاش صحبت کنیم و …

انتخاب واحد دانشگاه هم کردم و فعلا روز های رفتنم شده سه شنبه ها از ساعت 3 و نیم تا 8 شب و یکشنبه ها از 7 و نیم صبح(😫😭) تا 9 و چهل و پنج که بعدش باید برم شرکت و جمعه ها ساعت 11 و چهل و پنج(حسنی به مکتب نمیرفت دقیقا من شدم😂). البته فعلا انتخاب واحد تکمیلی و حذف و اضافه رو هم در پیش داریم ببینیم چی میشه🙃

😂😂😂😂

میخوام تو این پست به مناسبت روز برنامه نویس کمی از مسیرم و چالش هایی که داشتم بگم😉

اولین برخوردم با برنامه نویسی برمیگرده به دوران راهنمایی که یک گروهی اومدن توی مدرسه و یه تیکه کاغذ چسبوندن به برد مدرسه که توش نوشته بود “ثبت نام کلاس های برنامه نویسی”, همونجا وارد دنیای برنامه نویسی شدم ولی خب ادامه اش ندادم تا اینکه دانشگاه رشته ی مهندسی کامپیوتر قبول شدم و دوباره برنامه نویسی رو شروع کردم ولی خب بازم جسته و گریخته آموزش میدیدم تا اینکه وارد کلاس آموزش برنامه نویسی لایتک شدم و بعدش هم شروع کردم به رزومه فرستادن برای شرکت هایی که کارآموز میخواستن و خب بعدش هم که کرونا شروع شد و بحث دورکاری داغ شد و شرکت ها بیشتر آگهی استخدام برنامه نویس میزاشتن، یه روز باهام تماس گرفتن و گفتن از طرف شرکت چارگون هستیم و رزومه تون رو بررسی کردیم و یه قرار مصاحبه برام ست کردن و… خلاصه سرتون رو درد نیارم وارد دوره کارآموزی شدم و بعدش هم به عنوان برنامه نویس جونیور استخدام شدم.

چالش هایی که توی این شغل تا به الان بهش برخوردم یکی تعادل بین زندگی شخصی و کار هست و مورد دیگه هم اینکه هرچه بیشتر به اهمیت ورزش پی میبری و مورد بعدی اینکه متوجه میشی باید روی رشد فردیت خیلی کار کنی مثلا کار تیمی و تعامل بین اعضای تیم رو باید بلد باشی و همچنین مدیریت زمان و اینکه قدرت مذاکره و … و همچنین باید هرروز برای آپدیت نگه داشتن خودت تلاش کنی و این موضوع رو حتما درک کنی که یک شبه پیشرفت حاصل نمیشه و رشد به صورت آروم آروم اتفاق میفته و مورد بعدی اینکه بتونی انرژی خودت رو در طول روز بالا نگه داری و بتونی هرچه دقیق تر تخمین زمان انجام یوزراستوری ها رو بدی(چیزی که من هنوزم توش مشکل دارم) و یه دفعه کلی مبحثی که برات جدیده به گوشت میخوره که باید یادگیریشون رو مدیریت کنی و یه دفعه نری همشون رو با هم یاد بگیری و اینکه کد خوانی رو یاد بگیری و تفکر و مخصوصا مهارت حل مسئله و … خلاصه اینکه صدای دهل از دور شنیدن خوش است.

😁😁😁😁

اگر همکارام دارن این پست رو میخونن میخوام بدونن با تمام ناراحتی ها و خوشحالی ها و پستی و بلندی ها از ته قلبم دوستتون دارم و خیلی خوشحالم که با شما عشق ها همکار شدم🥰

راستی یادم رفت بگم شنبه جلسه ی میداسپرینت داشتیم و کلی از دیدن همکارام خوشحال شدم و همچنین خوشجالم از اینکه یکی از همکار های عزیزم قراره بزودی مادر بشه🥰 و یکی دیگشون هم امروز خبر بهتر شدن حال دخترش رو بهون داد و کلی خوشحالمون کرد و با انرژی ای که داشت کلی بهمون انرژی داد🥰

و یه مورد دیگه هم که لازم میدونم بگم اینکه تصاویر طنزی که راجع به تستر و این ها میزارم اصلا مبنی بر مشکل داشتن دولوپر ها و تستر ها نیست و فقط جنبه طنز داره و اتفاقا من کلی با تستر تیممون جور هستم و کلی با هم صحبت میکنیم و بهم انرژی میده خلاصه اینکه زیاد جدی شون نگیرید😁

در آخر هم ویدیو روز برنامه نویس رو تقدیم نگاه های زیباتون میکنم👇😉🥰

قصه ی ما به سر رسید امیدوارم که آخر کلاغه به خونه اش رسیده باشه😁👋🥰